سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شهید حمید رمضانی

فرمانده ا طلاعات و عملیات سپاه ششم امام صادق(ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)


وجب به وجب مرزهای جنوب ایران ومناطق مرزی عراق شاهد خلق حماسه های اوست، عاشق خدمت در گمنامی بود، ترس در وجود او معنا نداشت و منبع مهم و مطمئن اطلاعات نظامی برای یگانهای رزم در بعد شناسایی و اطلاعاتی بود.
نامش حمید و شهرتش رمضانی ، در سال 1341 ه ش در شهرستان اهواز در خانواده ای متدیّن و مذهبی و اهل فضل و کمال چشم به جهان گشود. در سنین کودکی در حوضچه ای به عمق 5/1 مترغرق شد و به صورت معجزه آسایی نجات یافت....بخشی از وصیت نامه شهید به فرزندش:محمد عزیز، بدان که اگر پدرت زنده بـود در یـک دستـت شمشیـر و در دسـت دیگـرت قرآن را قرار می داد. محمـد عزیز دو چیز را از خود دور نکن:
1 - کسب علم 2 - روحانیت
بدان که رعایت مسائل فوق رضایت پدرت را جلب خواهد کرد.
خداوند انشاءالله به شما توفیق عنایت کند . حمید رمضانی دامغانی.پدرش در اهواز کارگاه تراشکاری داشت ، او هنگام حمله رضا خان برای کشف حجاب در حرم امام رضا (ع)شاهد اوج رذالت رژیم پهلوی بود.
حمید تحصیلات ابتدایی، راهنمایی و متوسطه را در اهواز گذراند و موفق به اخذ دیپلم ریاضی شد. او سرشار از شور و طراوت بود .
در اوج فعالیتهای سیاسی علیه رژیم پهلوی به مبارزات خود شکل تازه ای بخشید .او در مسجد طالب زاده برای اقامه نماز حضور پیدا می کرد .مدتی بعد به جوانان مسجد جزایری که فعالترین گروه سیاسی اهواز در قبل از انقلاب بودند، پیوست.
حمید از استعداد تحصیلی بالایی بر خوردار بود .او چند بار در آزمون سراسری شرکت کرد و در رشته های مختلف از جمله الکترونیک قبول شد. وقتی در این رشته قبول شد روزهای آغازین حمله ارتش عراق به ایران بود؛خانواده پیشنهاد اعزام به خارج برای تحصیل در کنار دو برادرش را دادند ,او گفت: «جبهه های جنگ خود دانشگاه بزرگی است» حمید جهاد در راه خدا را درسی از درسهای بهشت می دانست و آن را بر همه چیز مقدم می دید.
با شروع جنگ تحمیلی همراه دیگر جوانان غیرتمند اهوازی به جبهه شتافت، ابتدا در کنار سردار شهید درفشان در گردان رزمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سوسنگرد، موسوم به کربلا در جبهه های فارسیّات، خرمشهر و بستان حماسه آفرید . بعد از آن به لحاظ شایستگی و تبحر فوق العاده اش در شناسایی ,وارد بخش های اطلاعاتی جنگ شد.
حمید از روزی که وارد جبهه شد تا زمان شهادتش هیچ گاه جبهه را ترک نکرد . با تشکیل قرار گاه نصرت، به فرماندهی گردان شناسایی این قرارگاه منصوب شد. حمید اعجوبه ی شناسایی بود، نفوذ حمید به قلب دشمن و شناسایی های مکرر وی چنان غیر قابل تصور بود که اغلب موجب شگفتی فرماندهان رده بالای جنگ می شد. او روزها از قرارگاه ناپدید می شد و بعد از مدتی با اطلاعات مهم و قیمتی از عمق مواضع دشمن بر می گشت. حمید در شناسایی منطقه هورالهویزه و انجام عملیات خیبر نقش عمده و اساسی داشت. زمانی که منطقه صعب العبور و نیزار هور هیچ گونه معبری برای تردد نداشت او روزها و شبها به شناسایی می پرداخت تا از منطقه ,اطلاعات جامعی به دست آورد . بعد ها همین اطلاعات و ارائه آن به فرماندهی کل سپاه ,شالوده واساس کار طراحی عملیات خیبر شد. او درمأموریتهای شناسایی تا جایی پیش می رفت که به شهرهای زیارتی عراق مثل کربلا می رسید وبه زیارت مولایش امام حسین (ع) و مرادش ابوالفضل (ع) می رفت,شهرهایی در عمق صدها کیلومتری عراق.
رازداری حمید مثال زدنی است , تا زمان شهادتش حتی خانواده با موقعیت و مسئولیتهایش آگاهی نداشتند.
به فراگیری فنون نظامی و تخصصی فوق العاده اهمیت می داد , سعی می کرد که تمام فنون نظامی را خود و نیروهای تحت امرش بیاموزند . در این راستا کلاسهای مختلف از جمله غواصی، تاکتیک، شناسایی، شلیک با سلاح های سنگین را بر پا می کرد و علاوه بر اعزام نیروهای زبده برای شناسایی,با اینکه فرمانده بود, شخصاً به شناسایی می رفت و از مناطق مختلف عکس و اطلاعات تهیه می کرد و شناسایی های مهم و حساسی را شخصاً انجام می داد.
قائم مقام فرمانده محور عملیاتی فارسیات و خرمشهر، فرمانده محور اطلاعات شناسایی جبهه های سوسنگرد و بستان، فرمانده گردان عملیاتی کربلا در سپاه سوسنگرد ,فرمانده واحد اطلاعات قرار گاه نصرت، فرمانده واحد اطلاعات و عملیات سپاه ششم امام جعفر صادق (ع)، از جمله مسئولیتهای آن قهرمان خستگی ناپذیر سالهای دفاع مقدس است .

سالهای خوش دفاع مقدس امت برگزیده خدا از اسلام ناب محمدی می رفت تا تمام شود ویا به قول بچه های جنگ, در باغ شهادت بسته شود که خدا حمید را به سوی خود خواند تا پاداش سالها مجاهدت خستگی نا پذیرش را عطا کند.روز چهارم خرداد ماه سال 1367 وتنها 23روزتا پایان جنگ مانده بود ؛وحمید در این روز درحالیکه تلاش می کرد از حمله ی مجدد ارتش عراق به خاک جمهوری اسلامی ایران جلوگیری کند به شسهادت رسید وآسمانی شد.
منبع:پرونده شهید در بنیاد شهید وامور ایثارگران اهواز,مصاحبه با خانواده ودوستان شهید



وصیت‌نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
سومین روز است که جهت انجام مراسم حج در مدینه به سر می برم. با توجه به اینکه عازم بیت‌الحرام هستم، یکى از امور لازم قبل از انجام مناسک نوشتن وصیت نامه‌ام می باشد. با توجه به اینکه چند وصیت از قبل نوشته دارم (درجبهه) لکن به علت گذشت زمان باز هم در مقابل نوشتن آن احساس تکلیف می کنم. نوشتن وصیت نامه در کنار مقبره پیامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه(س)، حضرت امام حسن(ع)، حضرت امام سجاد(ع)، حضرت امام محمدباقر(ع)، حضرت امام جعفر صادق(ع) و بسیارى از یاران و صحابه پیامبر عظیم الشأن. با توجه به اینکه در حال آماده شدن براى رفتن به مکه و زیارت خانه خدا هستم خود بهترین شهادت به وحدانیت خداوند و پیامبرى حضرت محمد و ولایت ائمه طاهرین است.
اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله
خدایا سپاس بى پایان تو را که این همه لطف را به من ارزانى کردى.
مهمترین مسئله‌اى که در اینجا لازم مى‌بینم، صحبت با عیال و فرزندانم معصومه و محمدرضا می باشد.
ابتدا تو نصرت عزیز، که باعث خیر و برکت در زندگى من بودى، خوبى و نیکى‌هایت را هرگز فراموش نمی کنم، مرا از اینکه نتوانستم همدم خوبى برایت باشم ببخش، نصرت جان همیشه سعى کن در انجام اعمالت قبل از رضایت دل، رضاى خداوند را در نظر داشته باشى، آنگاه دست به انجام آن بزن. نصرت جان معصومه عزیز و محمدرضاى عزیز را بعد از خدا به دست تو مى‌سپارم، سعى کن آنها را تا موقـعى که بـالغ و به حـد رشـد نرسیده‌اند کاملا مواظبت کنى و چشم و گوش و دل آنها را با قرآن آشنا کن و آنها را از کوچکى، افرادى با عفت تربیت کن.
نصرت عزیز هر چه دارم به شما مى‌بخشم. بعد از من در انتخاب همسر مخیر هستى. لکن بدان که در صورتیکه همسر براى خود گزیدى موجب رضایت من خواهد بود.
معصومه عزیز سلام، از این مکان دست و صورتت را می بوسم، سعى کن با زندگى زنان صدر اسلام خصوصا حضرت فاطمه(س) و حضرت زینب(س) کاملا آشنا شوى و آنها را الگوى زندگیت قرار ده و بدان با عزت زندگى کردن بدون درد و رنج امکان پذیر نیست.
محمدرضاى عزیز و پهلوان سلام، سلام به تو که دیدنت موجب شادى روحم است، تو نیز زندگى پیامبر اسلام و ائمه طاهرین و خصوصا امام حسین(ع) را دقیقا مطالعه کن. سعى کن راه پدرت را نیز بشناسى و آنرا ادامه دهى، در این زمان حکومتهاى استکبارى نمیگذارند که نداى حقانیت قرآن به گوش مردم برسد. براى اینکه منافع باطلشان محفوظ باشد حاضر هستند که هزاران تن را مظلومانه به خاک و خون بکشند و خود در کاخها به عیاشى بسر ببرند.
محمدرضاى عزیز بدان که پدرت از آن موقع که با قرآن آشنا شد، با این ظالمان درافتاد و به همین خاطر هم به شهادت رسید. به خاطر اینکه نمیتوانست رفاه و آسایش دیگران را فداى منافع خود نماید. براى اینکه نمیتوانست نابرابریها بیند و سکوت کند، بیند عده اندکى در کاخها بسر میبرند و عده زیادى مظلومانه منتظر نان شب باشند، نمى‌توانست سر تعظیم در برابر کفر فرو بیاورد.
محمدرضاى عزیز، بدان که هر کس که راه حق و حقیقت را انتخاب کرد، هر کسى که مولا و الگو و آقایش امام حسین(ع) باشد، باید مانند او زندگى کند و مانند او هم خواهد مرد و این راهى بود که پدرت با شناخت کامل انتخاب کرد.
نمی دانم که این نوشته‌ام آیا به دست تو میرسد یا نه؟ موقعى که این نوشته را می خوانى در چه حالى به سرمی برى؟ آیا امام امت (خمینى کبیر) زنده است یا نه؟ انشاءالله که زنده است! کربلا آزاد شده است یا نه؟ انشاءالله که آزاد شده است! ، دوست دارم حداقل موقعى که درخود انحرافى و ضعفى احساس کردى, حتما مطالعه کنی.
محمد عزیز، بدان که اگر پدرت زنده بـود در یـک دستـت شمشیـر و در دسـت دیگـرت قرآن را قرار می داد. محمـد عزیز دو چیز را از خود دور نکن:
1 - کسب علم 2 - روحانیت
بدان که رعایت مسائل فوق رضایت پدرت را جلب خواهد کرد.
خداوند انشاءالله به شما توفیق عنایت کند . حمید رمضانی دامغانی

+ نوشته شـــده در پنج شنبه 91/7/6ساعــت 12:45 عصر تــوسط مهدی | نظر