زمان جنگ بچه ها هیچ گاه از ورزش غافل نبودند و پر طرفدار ترین رشته ورزشی فوتبال بود، چون خیلی کم هزینه و سهل الوصول بود ،رفته بودیم مشهدالرضا برای زیارت. کوچه مقابل حسینیه شده بود ورزشگاه و تنها تفاوتش عبور مداوم چرخ و موتور و بعضا آقا و خانم هائی که دقیقا از وسط ورزشگاه ببخشید کوچه رد می شدند.....
یک توپ پلاستیکی دو پوسته که اگر صد پوسته هم بود دلمان برایش می سوخت ، فوتبالیست های که همگی با کفشهای پوتین نما ی بی استک بی ملاحظه احتمالا با در نظر گرفتن جنایت های دشمن بعثی به توپ ضربه می زدند ،ولی نکته جالب سیستم بازی بود که به جای 4-4-2و یا 3-5-2سیستم مغولی یعنی هر کجا توپ هست همه بالای سرش حاضر و هر کس استخوان بندیش خوب بود و توان دست و بازویش جهت کنار زدن افراد (مهم نیست خودی یا غیر خودی )بیشتر بود می شد جادوگر تیم .
مهم نبود تیم مقابلت چند نفرند هر کس بیشتر رفیق داشت یک تیم ، در نتیجه یک تیم می شد 20 نفر و یک تیم با زور می شد هفت نفر .
باز نکته جالب رنگ لباس بچه ها بود هر دو تیم یک رنگ ، بچه های خاکی پوش که به دلیل عبور نا محرم از کوچه لباس ها را از بدن خارج نمی کردند و فقط بعضا یک دکمه از بالا باز می کردند.
تعدادی هم تماشا گر که اغلب بچه های کم سن و سالی که محو بازی بچه ها بودند و شاید ....
باورش سخت بود این جوان با صفا و با حیای فوتبالیست چند روز دیگر خالق حماسه ای باشد و دفتر حیاتش ممهور به مهر خون رنگ شهادت برای همیشه بسته خواهد شد .
باورش سخت بود این بازیکن پای بند به همه منشور های اخلاقی و اعتقادی با دریافت 2200 تومان قرادادی امضا کرده و چنان درخشیده که قیام قیامت دروازه دلهای عاشق و آگاه را فتح خواهد کرد.