قائم مقام فرمانده تیپ دوم لشکر7ولی عصر(عج)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) به مرحله ای از اخلاص و کمال رسیده بود که ترس در وجود او معنا نداشت، شجاعتش زبانزد خاص و عام بود، او را حمزه ی مسجد جزایری لقب دادند، از صورتش نور می بارید هر که او را می دید شیفته اخلاق نیکوی او می شد. خود را متعلق به همه قومیتها می دانست.
سال 1340 ه ش شهرستان شوشتر شاهد تولد کودکی از تبار نور بود, نامش را سعید گذاشتند تا سعادتمند دنیا و آخرت گردد. پس از تولدش به خاطر شغل پدر به شهرستان آغاجاری و گچساران هجرت می کند و 7 سال بعد یعنی در سال 1347 به اهواز ، پدر از دوران کودکی سعید را به دامن مسجد و محراب سپرد و با اصول و مبانی اسلام آشنا کرد. از 6 سالگی نماز می خواند و همیشه همراه پدر در جلسات مذهبی شرکت می کرد. او در خانواده ای رشد کرد که روحیه ظلم ستیزی در آن وجود داشت. پدر سعید سخت مخالف سیطره استکبار جهانی یعنی آمریکا و عمالش شاه بر مملکت شیعه بود و به همین جهت سعید را در این راستا تربیت نمود.
عاشق مطالعه بود و اوقات فراغت را به یادگیری و مطالعه سپری می کرد.بعد ها که بزرگ شد, یکی از مدرسین کانون انجمن اسلامی اهواز بود. سعید شرایط موفقیت و پیروزی را در فرهنگ سازی می دانست.
در دوران دبیرستان به صف مبارزین با حکومت شاه خائن پیوست و نقش عمده ای در سازماندهی مبارزات مردم خوزستان و به خصوص اهواز در مقابل رژیم دیکتاتوری خاندان فاسد پهلوی داشت . او عضو گروه موحدین انقلاب اسلامی بود , این گروه فعالیت های بی شماری در هدایت و سازماندهی فعالیتهای انقلابی مردم داشت؛پخش وسیع اعلامیه ها و پیامهای حضرت امام در سطح شهر اهواز با توجه به خفقان حاکم بر جامعه ی آن روز یکی از کارهای این گروه انقلابی بود.
سعید در سال 1357 مدرک قبولی دوران متوسطه را گرفت.
با پیروزی انقلاب اسلامی مبارزه خود را تداوم بخشید و درراه اندازی کمیته انقلاب اسلامی (سابق)اهواز نقش عمده ای داشت. مدتی بعد به سبز پوشان پاسدار پیوست، ضمن اینکه سنگر فرهنگ را فراموش نکرد و درسهای تفسیر قرآنش بر قرار بود.
او نقش عمده ای در هدایت افکار عمومی داشت، سعید از جسمی چالاک و قوی بر خوردار بود ولی در عین حال از متواضع ترین افراد بود. او سنگ صبور بود و در میادین سخت مبارزات قبل از انقلاب و بعد در جنگ تکیه گاهی برای رزمندگان اسلام , گرچه خودش دلی پر و مملو از غم داشت اما در مشکلات و گرفتاریهای جمعی از نظر روحی یک سر و گردن از بقیه بالاتر بود.
با شروع جنگ تحمیلی به جبهه شتافت و در وجب به وجب خاک کربلای خوزستان حماسه آفرید.
جبهه های سوسنگرد، بستان، هویزه، دشت عباس، عنکوش؛ شاهد حماسه های بیاد ماندنی اوست.
سعید تا عملیات فتح المبین در محورهای مختلف به عنوان فرمانده محور و فرمانده گروهان نامنظم و در عملیات فتح المبین به عنوان فرمانده گردان و قائم مقام فرمانده تیپ دوم لشکر 7ولی عصر(عج) درخشید و سرانجام در روز هفتم فروردین 1361 در عملیات فتح المبین پیشانی اش مورد اصابت تیر دشمن قرار گرفت و به شهادت رسید.
در یکی از دستنوشته هایش اینگونه نوشته است:
خدایا. به عزّتت قسم دل خون با دیدارت و با آتش عشقت آرام نمی گیرد. خدایا به عزّتت قسم شوق دیدارت دیوانه ام کرده است. خدایا، به عزّتت قسم که شهادت تنها راه دیدار و لقاء خودت و نزدیکترین راه وصال به خودت است.
منبع:پرونده شهید در بنیاد شهید وامور ایثارگران اهواز,مصاحبه با خانواده ودوستان شهید
وصیتنامه
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خدا، بنام مولا ، بنام معبود ، بنام او که خرد را آفرید و بنام او که عشق را آفرید و بنام او که انسان را آفرید تا بنده و مطیع او باشد و بنام او که انسانهاى خاص را مطیع ، و ولى خود قرار داد و بنام او که یادش و ذکرش قلوب را منقلب کند و بنام او که آتش عشقش تمامى دنیا و مظاهرش را بسوزاند و بنام او که مونس دل مومنان و پناه بى پناهان ، آرام بخش دل راز داران ، آمال و هدف عارفین و معشوق و مقصود شهیدان است . سلام و درود بر پیامبر عظیم الشان امین خدا حضرت محمد مصطفى(ص) سلام بر او که پیام خدا را براى نجات محرومان و عرق شدگان در فساد دنیوى به ما رساند و آیین و رسم بندگى الله را به ما فهماند . سلام بر ائمه معصومین صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین که روش زیستن براى خدا و طریق سیر الى الله را به آموختند و بنام و بیاد او که منجى انسانها و مرهم دلسوختگان امید مستضعفان مهدى (عج) و درود بر امام مستضعفان و او که به کالبد فسرده ما با دم مسیحائیش روح و زندگى بخشید و حیاتى دوباره بخشید. سلام بر پدر و مادر که رحمت و مغفرت خدا بر آنان باد سلام بر تمامى مادران شهداء سلام بر مادر محمد رضا که مادرم بود و سلام بر مادر منصور که اسطوره مقاومت است و سلام بر مادر پیرزاده و سلام بر مادر فرج و سلام بر تمامى برادران و خواهرانم و سلام بر تمامى برادران مسجد جزایرى آنان که با عملشان عشق و اسلام را به من آموختند و سلام به برادر عزیز و معلمم عمو حمید ، او که وسیله خیرى در راه من بود و خداوند سبحان به لطف و کرم بى نهایتش او را وسیله هدایت من قرار داد و سلام بر تمامى برادران کانون آنان که اخلاص ، تواضع و تقوا را به من آموختند و سلام بر برادران مدرسه امام آنان که علو عمل را توأما آموختند . ( یک سرى نذرهایى دارم که انجام ندادهام)
1-34 نماز دو رکعتى جهت طلب فرج امام زمان(عج)
2- 16 بار خواندن زیارت عاشورا
3- 10 نماز دو رکعتى جهت توسل به امام رضا(ع)
4-20 روز روزه که امسال نگرفته ام
5- 2 سال روزه و 2 سال نماز
6- تمامى وسایل که در خانه(از نظر نظامى دارم) و مربوط به سپاه مى باشد تحویل سپاه بدهید . در آخر وصیت من همان وصیت برادر عزیزم محمدرضا است . از پدر و مادرم و خواهرانم و تمامى دوستان و آشنایان مىخواهم که اگر غیبتى کردم و یا تهمتى زدهام ببخشید که سخت به بخشش آنها محتاجم. سعید درفشان
شهید سعید درفشان